ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
سلام ای زاده ی حیدر سلام ای ماه دل آرا
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
دمِ میخانه بنشستم اگر چه غافل و پستم
ولی من نوکرت هستم نگاهی کن بر این شیدا
اگر چه روسیاهم من اگر چه بی پناهم من
ولی دل بر شما بستم پناه من تویی آقا
قمر خوانده شدی اما شده خورشید محتاجت
ز صورت پرده برداری کسوفی می شود پیدا
دخیلت خیل آدم شد گدایت پور مریم شد
توسل کرده اند امشب به تو حتی مسیحی ها
فدای مادرت گردد همه ذریه ی شیعه
خدا داند که در دنیا ندارد مادرت همتا
چه فخری برتر از این که شدی ماه بنی هاشم
تو را ام البنین مادر تو را حیدر شده بابا
سه ساله بر تو می نازد سکینه بر تو می بالد
درون کربلا بودی پناه زینب کبری
ابوفاضل شدی چون مادرت ام الفضائل شد
جز آن مادر چنین طفلی نزاده مادرِ دنیا
همین که مرتضی چشمش به دستان تو افتاده
زده بوسه به دستانت شده راز مگو حاشا
قیامت در صف محشر یقینا حضرت مادر
به دستان جدای تو شفاعت می کند ما را
دخیلک یا ابو فاضل تصدق کن بر این سائل
هوای کربلا دارم در این ساعات و این شب ها