ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به دل طبع ترم میل توسل زده است
دل به دیوان دو چشم تو تفأل زده است
ای که باد از نفست راه وزیدن آموخت
فطرس از بال و پرت شوق پریدن آموخت
ای دو صد جن و ملک مست اذان تو شده
"عالم پیر دگر باره جوان" تو شده
آمدی و پدر از جلوه ی تو شاد شده
با تو این خانه دو چندان علی آباد شده
تربت پاک نجف کام تو را باز نمود
از علی ولی الله سخن آغاز نمود
حبه ی خوشه لولاک به خاک آمده است
جانشین پدر خاک به خاک آمده است
طبق لولاک عجین با ابدالدهر علی است
زنده بر روی زمین تا ابدالدهر علی است
آمدی همره تو خیل ملک ریخت زمین
طاق کسرا نه که صد طاق فلک ریخت زمین
جلوه ی ذات جوانیِ پیمبر شده ای
تو از آن بدو تولد علی اکبر شده ای
منطقا خَلقا و خُلقا به نبی اشبه تر
زور بازوی تو اما به علی اشبه تر
در همین کودکی ات هم در خیبر شکنی
پشت هر عبدودی را تو چه محشر شکنی
ذوالفقار تو دو ابروی حلالت شده است
لشگری کشته ی این حسن جمالت شده است
کار ابروی تو و تیغ علمدار یکی است
زور بازوی تو با حیدر کرار یکی است
از صدای نفست معرکه طوفان شده است
لشگر از صوت اذان تو هراسان شده است
کشته ی چشم تو شد هر که سر راهت بود
رجزت "اَنَّ علی ولی الله" ات بود
ای علی جان نگهت را چه خرامان بردی
از پدر کندی و آن را سوی میدان بردی
مثل باز آمده ام تا که برت گردانم
آمدم تا صدقه دور سرت گردانم
در همه دشت تمام بدنت گم شده است
تکه های دل و دست و دهنت گم شده است
ای که از داغ تو لیلاست که دیوانه شده
"مثل تسبیح تنت یکصد و یک دانه شده"
"با تنت ذکر گرفتم که چه سازم پسرم"
بی تو کوتاه شود عمر درازم پسرم