ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حُسن شما نبود که دلبر نداشتیم
بهره ز خانواده ی کوثر نداشتیم
در فصل انتظار فرج شکر می کنیم
جز سایه ی ولای تو بر سر نداشتیم
ذکر تو جنّت دل هر منتظر بود
بی نام تو بهشت معطّر نداشتیم
در کشتیِ خزان زده ی آخر الزّمان
بی پشتوانه ی تو که لنگر نداشتیم
سوی تو آمدیم که حاجت روا شویم
رفتیم ، چون که حاجت دیگر نداشتیم
هر هفته رنجنامه ی ما خِجلت آور است
جز دردسر برای تو آخر نداشتیم
ما بر صحیفه ی دل خود نقش می زنیم
ره توشه جز ولایت حیدر نداشتیم
بر ما چه می گذشت ز هول و عذاب حشر
آن جا اگر شفاعت مادر نداشتیم
شکر خدا که زندگی ما در حرم گذشت
از آستان قدس تو سر بر نداشتیم
ای یوسف عزیز به سوی وطن بیا
موعود آل فاطمه یابن الحسن بیا