ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شاهی که نبی ، همدم صبح ازلش بود
آغوش خدا ، باز به شوق بغلش بود
از مرتبه ی لا یتناهیش چه گوییم ؟
گر فاطمه اش آینه ی لم یزلش بود !
اسلام شرف یافته بر جمله ی ادیان
چون بندگی آل علی ماحَصَلش بود
با این که علی قابل تکرار شدن نیست
عبّاس همان نسخه ی اصلُ البَدَلش بود
تاریخ پس از غزوه ی احزاب نوشته ست
این جنگ ، فقط حیدر کرّار یَلش بود
لرزید زمین موقع فتح درِ خیبر
انگار که این قلعه به روی گسلش بود
بی شک خودش از خیبریان باج گرفته ست
وقتی که حسن فاتح جنگ جملش بود
نزدیک به چِل متر اگر پرت شد آن در
این تازه همان قدرت حدّ اقلش بود
گاهی افقی نصف شد و گاه عمودی
هرکس که دم ضربه ی ضرب الاجلش بود
صدیّقه ی کبری صله ی شعر عطا کرد
بر هر که علی حُسن ختام غزلش بود
محشور شود جزو شهیدان به صف حشر
هر کس که علی ، نیّت خیرالعملش بود