ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نفس آخر کار دستم داد ای معبود من
بغض های من شده فریاد ای معبود من
ماه ، ماه رحمت است و عبد ، عبد رو سیاه
ناله ام را می کنم آزاد ای معبود من
سفره ی عفو تو پهن است و گنهکار آمده
خانه ی مهمانی ات آباد ای معبود من
روز محشر سخت حیران و پشیمان می شود
هر که برده توبه را از یاد ای معبود من
با ابو حمزه مرا هم ز سبکبالان کنید
با دعای حضرت سجاد ای معبود من
بنده ای خوب است که در بندگی ات می شود
مثل سلمان ، همچنان مقداد ای معبود من
گریه ی در روضه ها بالاترین رزق من است
روزی من روز افزون باد ای معبود من
عرش تو لرزید وقتی که حسین ابن علی
بی هوا از صدر زین افتاد ای معبود من
یک علی بر روی دست و یک علی بین عبا
کشت آقا را غم اولاد ای معبود من