ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
کسی که در شجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد
کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد
عجم از ابروانش داستان های کمان گیران
عرب از چشم های او دو تا ضرب المثل دارد
میان چشم های او چه " عشقی " می شود " آباد "
به روی سر تماشا کن چه " تاجی " در " محل " دارد
شده خیرالامور بین ارباب و خود حیدر
حسن یعنی فقط خیرالنساء ، خیرالعمل دارد
برای کربلا سوی برادر هدیه ها برده
میان هدیه هایش هم قصیده هم غزل دارد
هم عبدالله را در گودی گودال آورده
هم این که نجمه را در پیش زینب روی تل دارد
تمام کربلا از اوست بعد از قاسمش در ظهر
هر اسبی را که می بینم به نعل خود عسل دارد
کسی که بی حرم بوده به فکر بی کفن بوده
حسن از جنس عبدالله بر تن راه حل دارد
عجب از تشت دارم یا جگر را می شود مهمان
و یا مانند آغوشی سری را در بغل دارد