ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای آن که در عزای تو آدم گریسته
از داغ تو پیمبر خاتم گریسته
بر پاره های پیکرت ای کشتی نجات!
ارواح انبیا همه با هم گریسته
زینب به قتلگاه و ره کوفه تا به شام
با قامت شکسته در این غم گریسته
تر شد زمین ز اشک ملائک به سوگ تو
در آسمان فرشته دمادم گریسته
لب تشنه تا شهید شدی بر لب فرات
شط فرات و کوثر و زمزم گریسته
ای شیعه خون ببار که بر جسم بی سرش
شمشیر آب دیده و مرهم گریسته