ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بر آستان تو ای جان ، فقیر آمده ام
خدا نگاه بکن ! سر به زیر آمده ام
از آن توست بزرگی و من شبیه همه
صغیر هستم و پیشت حقیر آمده ام
برای اینکه رها از مَنیَّـتَم بکنی
به پیشگاه تو مثل اسیر آمده ام
غم عذاب ندارم ولی ز بیم فراق
ببین به زمزمه ی " یا مُجیر " آمده ام
شبیه زائر دل خسته ای در این شب قدر
به پای بوسیِ " جوشن کبیر " آمده ام
بگیر دست مرا و ببخش جُرمم را
دگر به روم نیاور که دیر آمده ام
صراط نوکر زهرای تو ولای علی ست
همیشه سوی تو از این مسیر آمده ام
یتیم کوفه ی تنهایی ام ، علی بپذیر
برای توست که با ظرف شیر آمده ام