ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
همه ی حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن ، دم با توست
من از این جزر و مد سینه زنانت خواندم
ماه من ! شورش شب های محرّم با توست
دشمن از ترس تو هرگز مژه بر هم نزند
غضب آلوده ای و خشم خدا هم با توست
با حضورت حرم آل علی آرام است
تا زمانی که در این قافله پرچم با توست
علقمه زیر شتاب نفست می سوزد
وعده ای داده ای و چشمه ی زمزم با توست
دست زد بر کمر و پای تو بشکست ، حسین
قد بر افراشتن این کمر خم با توست
هیچ کس مثل تو از وعده ی خود آب نشد
مشک شد پاره و تنها غم عالم با توست