ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس تو را نداشت لیاقت نداشته ست
هر کس نشد فدات ، سعادت نداشته ست
در چشم اهل معرفت از خار کمتر است
هر کس که رنگ و بوی ولایت نداشته ست
فیضی نبرده از برکاتِ محبّتت
از دشمنت ، دلی که برائت نداشته ست
بی امتحان مِهر علی ، یک تن از رُسُل
بر دوش خویش مُهر نبوّت نداشته ست
جایی که تو نمونه ی انسان کاملی
گوساله ، حقّ غصب خلافت نداشته ست
بی نام تو نوای اذان بدتر از غِناست
در کشوری که شیعه حکومت نداشته ست
در آستان بیت گِلین ات نوشته اند
این شاه ، تاج و تخت و عمارت نداشته ست
مردی در این جهان به ابالفضل تان قسم
اندازه ی تو رحم و مروّت نداشته ست
آوای " لافتی "ست که پیچیده هر طرف
یعنی کسی به جز تو فتوّت نداشته ست
از طرز ضربه های تو فهمیده ایم که
دستی شبیه دست تو قدرت نداشته ست
تنها ، به قلب کفر زدن کار حیدر است
اینگونه ، هیچ کس دل و جرأت نداشته ست
سرها چه می شود که چنین پَرت می شوند ؟
گر ضربه هات سرعت و شدّت نداشته ست
سرتاسر نقاط جهان را گرفته ای
نامی به قدر نام تو برکت نداشته ست
تنها ، به بارگاه سلیمانی شماست
جایی که مور ، حسّ حقارت نداشته ست
بیچاره آن کسی ست که برگشته از نجف
بیچاره تر کسی ست که رُخصت نداشته ست
شب های جمعه ، جز نجف و کربلا ، خدا
جایی به سر هوای زیارت نداشته ست
٤ مرداد ٩٤