ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
نیست گاهی ، هیچ راهی ، جز به شاهی رو زدن
با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن
ظهرِ گرما ، صحن سقاخانه می چسبد چقدر
ضامن آهو شنیدن ، بعد از آن " یا هو " زدن
در شلوغی ها دو تا آرنج خوردن بی هوا
مست چون جامی ، به دیگر جام ها پهلو زدن
آری آداب خودش را دارد این جا عاشقی
جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن
امتحانی کن ، ببین اینجا چه حظی می دهد
یا علی گفتن به وقت دست بر زانو زدن
شمع ها ! نجوای با خورشید می دانید چیست ؟
اشک های بی صدا باریدن و سوسو زدن
هفت دوری نیست حج ما فقیران ، این طواف
دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن
بیت هشتم هدیه ای از سوی قم آورده است
بوسه بر بازوی تو از جانب بانو زدن
بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد ، ببخش
دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن