ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آن خالقی که بر تن بی روح جان دهد
مهر تو رایگان به دل خاکیان دهد
شخص کریم ، جودِ بلاشرط می کند
آری خدا هر آنچه دهد رایگان دهد
هر نعمتی که داد خدا ، بی سوال داد
وصل تو را که خواسته ام بی گمان دهد
از خلقت تو خواست خداوند لامکان
ما را کنار رحمت عامش مکان دهد
گر جان دهم به یک نگهت سود با من است
کالای خویش را که بدین حد گران دهد ؟
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد
دارم امید لطف تو گیرد چو دست من
دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد
می خواست گر خدای که نبخشد گناه ما
ما را چرا امام چنین مهربان دهد ؟
آن پرچمی که بر سر بام حریم توست
راه بهشت را به محبان نشان دهد
قلب " حسان " به یاد تو از غصه فارغ است
در انتظار این که به پای تو جان دهد
روز جزا که در صف قرآن و عترتیم
ما را امام ثامنِ ضامن امان دهد