ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ز هرچه نعمت ، اگر مهر دوست شامل ماست
بهشت ، باطنِ حال و هوای محفل ماست
مقام قُرب خداوند با بیان درست
جوار رحمت یار " نبی خصائل" ماست
تمام آنچه که پُر کرده مُلک عالم را
تجلًّــیات نگار "علی شمایل" ماست
اگر فضیلت دیوانگی ست روزیِ مان
به لطف گوشه ی چشم ابوالفضائل ماست
سپاه گریه کُنانِ شهید اشک اَستیم
به شانه ، شال سیاه غمش ، حمایل ماست
" از آن به دِیر مُغانم عزیز می دارند "
" که آتشی که نمیرد همیشه دردل ماست " 1
چنان گرفته دل اهل روضه را به دو دست
که فکر دوریِ از او ، خیال باطل ماست
غریـق مـوج بلا خیز بحـر دُنیاییم
حـریم روضه ی سلطان عشق ، ساحل ماست
به اجر نوکریِ نوکرانتان کافی ست
که در بهشت برین کربلات منزل ماست
حسین اگرچه تمام شفا به تربت توست
بدان که پیرُهن کهنه ی تو قاتل ماست
به زخم های تو از دور بوسه می کاریم
کنون که لشگری از جنس شمر حائل ماست
هزار و سیصد و هفتاد و پنج سال گذشت
سرت هنوز سرِ نیزه در مُقابل ماست
١- حافظ شیرازی