ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
بیا که ماه جمالت ظهور می خواهد
جهان من شده تاریک ؛ نور می خواهد
زمن مخواه متاعی که در بساطم نیست
غم فراق تو قلبی صبور می خواهد
شود که قاصد تو آید و بگوید که
تو را امام زمان به حضور می خواهد
بیا که منتظران را دگر قراری نیست
بیا که عاشق تو به مرور می خواد ...
... همه زمین و زمان را به هم بریزد که
چرا زمانه مرا از تو دور می خواهد
دلی شکسته ، صدایی گرفته ، چشمی خون
خلاصه نوکرتان جنس جور می خواهد