ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به لطف خدای جوادالائمه
گدایم ، گدای جوادالائمه
غریبم نخوانید یا ایهاالنّاس
شدم آشنای جوادالائمه
رسیدم به آزادگی تا دلم شد
اسیر ولای جوادالائمه
از آن صورت گندمین بوی گندم
گرفته هوای جوادالائمه
رضای خدای امامِ رضا را
بِـجو در رضـای جوادالائمه
اگر عاشقی هر نفس مثل سایه
برو در قفای جواد الائمه
تو و جنّت و قصر و حور ، آی زاهد
من و خاک پای جوادالائمه
مَلَک در لباس کبوتر می آید
به ایوانْ طلای جوادالائمه
نه تنها فلک ، عرش هم تکیه داده
به گلدسته های جوادالائمه
شمیم دل انگیز مشهد می آید
ز صحن و سرای جوادالائمه
در این آخر ماه ذی القعده باید
بسوزم برای جوادالائمه
مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم
لباس عزای جوادالائمه
زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی
عطش بود و نای جوادالائمه
در حجره را بسته اند ، آه خانه
شده کربلای جوادالائمه
بریده بریده ، شکسته شکسته
می آید صدای جوادالائمه
دم العطش شد دم وا حسینا
عوض شد نوای جوادالائمه
شبیه حسین ، آه آبش ندادند
صدا زد ، بمیرم جوابش ندادند