ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هجوم ناگهان و وای زینب!
به سمت کاروان و وای زینب!
تن آقا بدون غسل و دفن و
بدون سایه بان و وای زینب!
شنیده شد صدای مادری که
نشسته قد کمان و وای زینب!
رسیده بر سر گودال اما
خمیده ناتوان و وای زینب!
دوباره دست هایی را که بستند
دوباره ریسمان و وای زینب!
دوباره کربلا غوغا و غوغا
دوباره سایه بان و وای زینب!
شب و صحرا و آتش، طفل و معجر
امان و الامان و وای زینب!
دوباره گمشده در بین صحرا
دو تا از کودکان و وای زینب!
نمانده روی گوشی گوشواره
به لب ها نیمه جان و وای زینب!
برای دخترک های هراسان
نباشد پاسبان و وای زینب!