ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به هر کویر ترک خورده ، چشمه ای ... رودی
برای خاطر گل ها دمی نیاسودی
تویی که وعده ی پیغمبران دنیایی
عصاره ی صحفی و زبور داوودی
بهانه ی همه ی جمعه های مبهوت و -
غروب ها و سحرهای اشک آلودی
بدون تو هیجان مداد رنگی ها
خلاصه شد به سیاه و سفید یا دودی
هزار سال گذشت و تمام این مدت
پناه این همه مرغ شکسته پر بودی
به پلک هم زدنی خانه های شب زده را
چگونه نور شدی و چگونه پیمودی ؟!
فدای هر قدمت هر چه گل در عالم هست
هزار شاخه ی کوکب ، هزار داوودی