ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکن در شکن
شده یاس گیسوی من یاسمن
به تفسیر نور
منم شمع ، نه ، ماه این انجمن
شبیه علی
به جز رزم ؛ استاد فن سخن
دوتا حیدرم
انابن الحسین و انابن الحسن
امیری حسین
و نعم الامیری مرا پیرهن
حسن زاده ام
جمل را به هم ریخت بابای من
برای حسین
منم تحت امر دو تا شیرزن
عمو کن حلال
که پوشیده ام پیش چشمت کفن
بیا تیغ تیز
برایت زره ساختم از بدن
به ازرق بگو
پسرهاش را کشته ام تن به تن
سم اسب ها
عسل خیز شد تاخت چون بر بدن
کنون بشنوید
همین روضه را از کسی که بُرید
بریدن نه آه
غلط گفتم از آن که تن را درید
و قاسم چه شد
که اندازه ی اکبرم قد کشید