ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
جغرافیای درد پر از انتقام شد
دنیا که سال شصت و یکم قتل عام شد
تا سی هزار کوفه ی عریان ، میان ظهر
منت پذیر سفره ی رنگین شام شد
آزادگی - که نام عزیزش بلند باد -
در بند کج گمانی صد اتهام شد
دریای اشتیاق و عطش تشنه ی تو بود
آیا لبت به زخم فرات التیام شد ؟
مردانگی به نیت قربت سجود کرد
تا هم رکابِ مرد علیه السلام شد
هر کس که از بهشت بدون تو حرف زد
دوزخ دوید و با نفسش هم کلام شد
... در خواب دیده ام به جهنم رسیده ام
آتش به آنچه از تو سرودم حرام شد