ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
شکوه نام تو را صبح و شام می خوانم
زیارتی است که با احترام می خوانم
مسافرم که به خاکت نماز عشقم را
شکسته می رسم اما تمام می خوانم
اگر چه زخم دلم ناشنیدنی باشد
فقط برای تو ای التیام می خوانم
تو آن قدَر خودمانی و مهربانی ، که
تو را بدون "علیه السلام " می خوانم
به پای خاک تو افتاده آسمان یعنی :
سجود می کنم و بی قیام می خوانم
مرا ببخش که از بی بضاعتی زبان
تو را شکسته و ماه تمام می خوانم
" یزید " فرصت خوبی است این که باز تو را
هزار کوفه بروید امام می خوانم