ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
می چکد از حنجری خون پیمبر سرخ تر
جاری از شش گوشه ی گودال ، خنجر سرخ تر
آمده روی زمین خورشید خون آلوده ای
می کشد هر لحظه ای او را خاک در بر ، سرخ تر
عهد سبزی با علی دیروز امضا کرده است
هر کسی امروز شد از پای تا سر سرخ تر
تیرهای نهروانی ، تیغ های کوفیان
باز در راهند ملجم های دیگر سرخ تر
فرق گل ، عمامه گل ، گهواره گل ، قنداقه گل
گاه اکبر سرخ تر ، گهگاه اصغر سرخ تر
آی ! دقت کن ... ببین در چشم می آید چقدر
مثل سیبی روی شاخه ، روی نی سر سرخ تر
بر بلندی های کوفه شقشقیه خوانی است
یا نشسته مرتضی بالای منبر سرخ تر ؟
از سر گلدسته های نیزه دارد می وزد
هر سه نوبت آیه ی " الله اکبر " سرخ تر
کعبه را تا کربلا تا هر کجا و ناکجا
جلوه کرده باز حیدر باز حیدر سرخ تر