ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل می برد ز دست دو عالم لوای تو
آقای من تمام دو عالم فدای تو
من از ازل گدای در خانه ی توام
چشمم همیشه بوده به فضل و عطای تو
یک جلوه ای نما و جهان را به هم بریز
هستی آسمان و زمین مبتلای تو
" ما را محبت پسر حیدر آرزوست "
باشد تمام عالم و آدم گدای تو
ای آشنای لحظه ی دلتنگی ام حسین
بنما اشاره ای که شوم آشنای تو
بر درگه تو سجده ی عالم دمادم است
چون کعبه شعبه ای بود از کربلای تو
" دریا به چشم گریه کنان تو شبنم است "
جانم فدای وسعت بی انتهای تو
بر درگه تو نوکری ام فخر عالم است
باشد مدال خدمت من از برای تو