ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
اگر قرار شود با نگار ، سر بشود
خدا کند که شبم دیرتر سحر بشود
اگر چه بی خبری ، راحتی به بار آرد
دلی خوش است که از درد با خبر بشود
عوض نمی کنمش با تمام عیش جهان
طواف کعبه ی دل ، قسمتم اگر بشود
کسی که نیست گدای امیر مُلکِ وجود
ز هر فقیر در عالم فقیرتر بشود
می ارزد این که کسی از بهشت ، درگذرد
به شوق شهر نجف راهی سفر بشود
علی ست قاسمُ الارزاق و دست اوست فقط
که رزق کم بشود یا نه ! بیشتر بشود
کسی که قبل همه خلق شد به دست علی
عجیب نیست اگر که ابوالبشر بشود
کسی که از غضب مرتضی ، شنیده فقط
عجیب نیست که از ترس ، محتضر بشود
به سنگ ، فضّه ی زهراش اگر نگاه کند
بعید نیست به یکباره کوه زر بشود
برای اوست و لاغیر ، این که در دو جهان
صفات حضرت حق مال یک نفر بشود
اگر که مادر من فاطمه ست پس قطعاً
برای من که یتیمم علی پدر بشود
همیشه کنیه ی ارباب ما ابوعلی است
هزار بار اگر صاحب پسر بشود
علی که هست خودش مطلع دو تا خورشید
پس از طلوع ابوالفضل ، ابوالقمر بشود
نشد به بار شتر حملِ مدح او ممکن
چگونه جاش در این شعرِ مختصر بشود ؟