ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای غربت مجسم تاریخ یا علی
دلبسته ی ولای توام مرتضی علی
غیر از خدایی اش که نداده به کس تویی
آیینه ی تمام نمای خدا علی
چون اسم اعظم است ، گره باز می کند
هر وقت بشکفد به لبم ذکر یا علی
ساقی تویی و کوثر تو مهر فاطمه است
شد جرعه نوش جام تو آب بقا علی
تا از تو کسب نور کند در مدار چرخ
خورشید با تو گفته سخن بارها علی
خلقت به یُمن مقدم تو آبرو گرفت
ای دست شسته از همه ی ماسوا علی
از مشرق نگاه تو خورشید می دمد
مهتاب بر فروغ تو باشد گدا علی
کعبه طواف دور مقام تو می کند
دارد صفا به کوی تو سعی صفا علی
مدیون ذوالفقار تو باشد حیات دین
گل کرده در بهار تو باغ دعا علی
با ناله های نیمه شبت هم نواست چاه
فهمیده طعم اشک تو را نخل ها علی
اشک تو طعم غربت دیرینه می دهد
دردی که غیر صبر ندارد دوا علی
سوگند بر تو مادر گیتی سترون است
تا آورد دوباره مثال تو را علی
در کوچه ها سلام تو مانده است بی جواب
دنیا نداشت با تو زمانی وفا علی
بیچاره روزگار که نشناخت قدر تو
فرق تو را شکافت به تیغ جفا علی
وقتی گشود فرق تو آغوش پیش تیغ
لبخند زد به روی تو خیر النسا علی
یعنی ببین که بی تو بهشت است بی صفا
پایان گرفت فرصت هجران بیا علی
عین اللهی و چشم زمان بی قرار توست
آیا شود کنی نظری سوی ما علی
همچون " کمیل" هر که شود پای بست تو
با رمز و راز عشق شود آشنا علی