ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
هر کس که گفت حضرت حیدر خدای اوست
افتد خلیل سا چو در آتش سزای اوست
آن سان که خون تاک فقط گردن من است
خون من از طلوع ازل پایِ پای اوست
هر کس به شوق نام محبت ز دل گذشت
سر را به دار عشق سپرد آشنای اوست
گفتم علی و گفت دلم که دو چشم ماست
آن نقطه های ریز که در زیر یای اوست
تفسیر وجه ذات خدا چیست غیر از این
صاحب جمال ، ناظر و آیینه جای اوست
مکه ، مدینه ، کرب و بلا ، مشهدالرضا
تنها چهار گستره از دام های اوست
دانی تمام جنت حق چیست ای " غریب "
یک شمّه از تلالو ایوان طلای اوست