ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ما را نوشته اند غبار مسیرتان
بی تاب های جلوه ی ماه منیرتان
بانو شما کریمه ای و ما هم از ازل
هستیم تا قیام قیامت فقیرتان
دریای مهر و جود و کرم موج می زند
از پهنه ی کرامت خاک کویرتان
مثل کبوتران حرم می شود رها
هر بال و پر شکسته که باشد اسیرتان
بر " اشفعی لنا " همه امید بسته ایم
ماییم تشنه ی کرم دستگیرتان
عشق از سه شنبه های قم آغاز می شود
از این حرم دری به جنان باز می شود
ای مرقدت مدینه و کرببلای ما
هم کاظمین و مشهد و هم سامرای ما
با دست خالی ازحرم تو نرفته اییم
چون مستجاب می شود اینجا دعای ما
معصومه ای و دختر موسی بن جعفری
هم زینبی هم ام ابیها برای ما
ما بی توجه تو به اوجی نمی رسیم
دستی بکش به روی پر و بال های ما
فریاد می زنیم که معصومه مذهبیم
تا که رسد به گوش دو عالم صدای ما
در صحن آینه به خدا مات می شویم
دلدادگان عمه ی سادات می شویم
اینجا شبانه روز بیایی گدا پر است
سوز دعا و ناله ی یا ربنا پر است
بیمار دست خالی از اینجا نمی رود
تا کاسه های آب حرم از شفا پر است
تو عطر ناب گلشن خورشید هشتمی
دور و برت همیشه شمیم رضا پر است
شب های جمعه گاه به قم رو می آورم
وقتی دلم ز حسرت کرببلا پر است
آسوده است با تو خدایی خیال ما
ای خوش به حال اهل قم و خوش به حال ما