ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
چو نوری در دل ظلمت ؛ فروزنده تویی زهرا
و ایمان را به جان ها آفریننده تویی زهرا
کسی که رمز پیروزی شده در هر زمان نامش
چه دیروز و چه امروز و چه آینده تویی زهرا
نوشتم آن که حبّش شد کلید خانه ی رحمت
و بغضش تا همیشه گشته سوزنده تویی زهرا
مُغیثی که به هر نخ از عبا و چادرش حتّی
شده هر مُرسلی آخر پناهنده تویی زهرا
قیامت در قیامت یک تنه بر پا کنی بانو
پناه عاصیان هستی و بخشنده تویی زهرا
کسی که حیدر و احمد به دور زینبش گردند
و زینب تحت تعلیمش شد ارزنده تویی زهرا
ره توحید تنها راه فرزندان تو باشد
کسی که با جهادش شرک را کنده تویی زهرا
شبیر و شبّر تو زینت ارض و سما هستند
و آن ها مادری دارند زیبنده ... تویی زهرا
الا ای کوثر قرآن تویی معیار هر ایمان
که در این عالم امکان فروزنده تویی زهرا
منم فرزند خاطی رو به تو آورده ام مادر
کسی که گشتم از رویش سرافکنده ، تویی زهرا
کسی که دست او بشکسته اند و پهلویش اما
فقط بر روی حیدر می زند خنده تویی زهرا
کسی که دست بوسش گشته ختم المرسلین اما
علی از دست هایش گشته شرمنده تویی زهرا
صدف چون بشکند دُر بر زمین می افتد و حالا
میان آن در و دیوار تابنده تویی زهرا