ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
گریه های شب و روزم به ثمر نزدیک است
کن حلالم که دگر وصل سحر نزدیک است
دیده ای گریه ی طوفانی زهرایت را
یا علی رخصت دیدار پدر نزدیک است
نشد آخر که ببینم پسرم محسن را
الوداع ؛ دیدن رخسار پسر نزدیک است
جای زخمی که ز مسمار به سینه گُل کرد
داده آزار مرا چون به جگر نزدیک است
نتوانم دگر از روی زمین برخیزم
این جراحات ؛ علی جان به کمر نزدیک است
این سه ماهه غم تنهایی تو پیرم کرد
عمر گل کوته و گویی که سفر نزدیک است
می روم با دلی آکنده ز غم های حسن
قصّه ی طشتِ پر از خونِ جگر نزدیک است
دَم گودال ، حسینم به زمین می افتد
ماجرای گلو و نیزه و سر نزدیک است
وای از داغ رباب و لب عطشان علی
به گلویش هدف تیرِ سه پر نزدیک است