ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ماه و خورشید نمک گیر نگاهت هستند
عرشیان معتکف چشم سیاهت هستند
کهکشان ها ز غبار سر راهت هستند
هر دو عالم همه در خیل سپاهت هستند
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
پای محراب دو ابروی تو زانو زده ام
صد و ده بار مدد گفتم و یا هو زده ام
همه ی عمر به دست کرمت رو زده ام
دل خود را گره بر آن خَم گیسو زده ام
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
رزقم از میکده ی شاه عرب می ریزد
سیزده جام که از خُم رجب می ریزد
با شراب نگهت طعم رطب می ریزد
این چه سری است از این باده طرب می ریزد
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
شاهکار هنرستان خدایی حیدر
عزت از نور کلام تو گرفته منبر
نفس پیغمبری و فرق ندارد دیگر
بوده پیغمبر علی یا که علی پیغمبر
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
مس دل در پی ایوان طلا افتاده
گذر سعی من از سمت صفا افتاده
تا که چشم کرم یار به ما افتاده
این همه دور و بر شاه ، گدا افتاده
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
شرح و تفسیر دم و باز دمت قرآنم
من همان نوکرت از طایفه ی سلمانم
رعیت ساکن در کشورتان ایرانم
می رسد از کرمت خرجی و آب و نانم
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
بیشتر حرف تو در عالم بالاست علی
سجده ی بندگی اش زینت دنیاست علی
همدم و هم نفس حضرت زهراست علی
فاطمه مادرمان و پدر ماست علی
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست
زلفِ مُشکین تو و عطر تنت را عشق است
مرتضی آیه به آیه سخنت را عشق است
علی عالی اعلی شدنت را عشق است
یا اباالعشق ، حسین و حسنت را عشق است
.
" رَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر " شاه علی ست