ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای پهنه ی لطف تو به اندازه ی دریا
مضمون غزل های تر و تازه ی دریا
آن روز که لب تشنه برون آمدی از آب
پاشید بلافاصله شیرازه ی دریا
غمگین تو ؛ غمگین تو ؛ غمگین تو هستم
غمگین تو اما نه به اندازه ی دریا
قبل از تو کسی شعر نمی گفت برایش
پیچید پس از نام تو آوازه ی دریا
ما تشنه لب دیدن بین الحرمینیم
ما را برسانید به دروازه ی دریا
گفتند که از غصه ی فرق تو دو تا شد
وقتی که فرات آمد و از دجله جدا شد