ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
ای عمو ! تنها امیدم در رهت ترک سر است
مرگ در راه تو بر من از عسل شیرین تر است
گرچه می دانی یتیمم ، اذن میدانم بده
فرض کن این سیزده ساله علیّ اکبر است
نوجوانان یک به یک رفتند و من جا مانده ام
بر روی داغ دلم هر لحظه داغ دیگر است
گاه می خوانی یتیمم ، گاه گویی کودکم
هر چه هستم در وجودم ، خون پاک حیدراست
خوش ترین نقل عروسی بارش سنگ بلاست
بهترین دامادی من ، ترک جان ، ترک سر است
بهترین شاخه گلی را که کنم تقدیم تو
صورت خونین ، سر بشکسته ، زخم پیکر است
حنجر من تشنه ی آب دم شمشیرهاست
نوش من در راه وصل یار ، نیش خنجر است
از شرار تشنگی هر چند می سوزم ، عمو
بیشتر سوز من از لب های خشک اصغر است
تیغ کین بر گردنم زیباتر از دست عروس
قتلگاهم خوش تر از آغوش گرم مادر است
" میثم " از کرب و بلا در سینه داری آتشی
ای عجب ! هر مصرع شعر تو کوه آذر است