ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پر بهاست ، من ارزان نمی دهم
گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنّت و رضوان نمی دهم
نام تو را به نزد اجانب نمی برم
چون اسم اعظم است ، به دیوان نمی دهم
جان می دهم به شوق وصال تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهی ، جان نمی دهم
ای خاک کربلای تو مُهر نماز من
آن مُهر را به مُلک سلیمان نمی دهم
ما را غلامی تو بُوَد تاج افتخار
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم
دل جایگاه عشق تو باشد ، نه غیر تو
این خانه ی خداست ، به شیطان نمی دهم
گر جرعه ای ز آب فراتت شود نصیب
آن جرعه را به چشمه ی حَیوان نمی دهم
تا سر نهاده ام چو "مؤیّد" به درگهت
تن زیر بار منت دونان نمی دهم