باران ذکر مرثیه از سر شروع شد
ذکر عزیز حضرت مادر شروع شد
یک چله از وقوع غمِ آسمان گذشت
باز التهاب قلب پیمبر شروع شد
وقتی رسید نوبت صبر و قرار دل
آن جا دوباره روضۀ خواهر شروع شد
واعظ توان خواندن مقتل نداشت و
مداحی از کنارۀ منبر شروع شد
وقتی که دید قد کمان رقیه را
بی اختیار روضۀ مادر شروع شد
در کوچه های سینه زنی ذکر یا حسین
وقتی حدیث واقعۀ در شروع شد
می خواند روضه خوان، غم بانوی عالمین
ناگه صدای لالۀ پرپر شروع شد...
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
این ناله از مفتح خیبر شروع شد
در آن میان صدای غریب عروسکی
می گفت: آه... روضۀ دختر شروع شد
آمد صدای گریۀ نوزاد شیرخوار
گویا عزای حنجر اصغر شروع شد
به به ببین چه قدِ بلند و کشیده ای
آری نوای نوحۀ اکبر شروع شد
ای وای من قلم به خدا مانده از نفس
باران ذکر مرثیه از سر شروع شد