ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دارد خدا هـــوای تو را طور دیگری
از آدمـــی سری،به خـدا طور دیگری
در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت
گریه کــن سحر!، به خفا طور دیگری
مُحرِم شده است مروه به زیر قدوم تو
حالا "صفا" گرفته صفا طور دیگری
ذکر درود بر تو و اولاد پــــــــــاک تو
تاثیر می دهد به دعـــــــا طور دیگری
گرچه نبیّ، ولی به علــی فخر می کنی
با تک برادرت بــــه خدا طور دیگری
هرچند "لطف"، ذاتیِ اولاد فاطمه است...
دارد بــــزرگ خانه ،عطا طور دیگری
ما را که با زبان خــوش آدم نمی شویم_
باید جــــــــدا کنی ز خطا طور دیگری
تنها مسیر قـــــرب "ولایت پذیری" است
"حب علی" که هست،چرا طور دیگری؟
وقتی حسین از تو و وقتی تو از حسین...
مــــانند ســـید الشهـــــــدا طـور دیگری
.
.
.
اعمــــال جاهلیت آن روز رفته...نــه
برگشته است ظلم و جفا طور دیگری
وقتش رسیده بعثت دیگر بپا شود
وقت خروج منتقم کربـــــــلا شود