ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
دل مجنون همیشه با لیلاست
می رود سوی هر کجا لیلاست
قدم عاشقی که برداری
بعد از آن اختیار با لیلاست
تپش قلب تو ، نمی دانم
تپش قلب من که یا لیلاست
آن که از کار من گره بگشود
با دو دست گره گشا لیلاست
بسته آن که دخیل زلفم را
به سر زلف کربلا لیلاست
کشش عشق تا که پا برجاست
دل اسیر مزار پایین پاست
پسر پهلوان اربابم
مرتضای جوان اربابم
ای عصای پدر ، علی اکبر
ای که هستی توان اربابم
قمر دوم بنی هاشم
ای مه آسمان اربابم
دامنت را نمی دهم از دست
لحظه ای هم به جان اربابم
تو کریمی و از تو شامل ماست
کرم خاندان اربابم
نشده دست رد به کس بزنی
سفره دار مدینه چون حسنی