ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
آیتى از خداست معصومه
لطف بىانتهاست معصومه
جلوهاى از جمال قرآن را
چهرهاى حق نماست معصومه
عطر باغ محمدى دارد
زاده مصطفى است معصومه
پرتوى از تلألوء زهرا
گوهرى پربهاست معصومه
ماه عفت نقاب آل کسا
دختر مرتضى است معصومه
اخترى در مدار شمس شموس
یعنى اخت الرضاست معصومه
زائران! یک در بهشت اینجاست
تربتش باصفا است معصومه
در توسل به عترت و قرآن
باب حاجات ماست معصومه
از مدینه به قصد خطه طوس
رهروى خسته پاست معصومه
تا زیارت کند برادر خود
فکر و ذکرش دعاست معصومه
روز و شب عاشق بیابان گرد
خواهرى باوفاست معصومه
یا مگر اوست زینب دگرى
کز برادر جدا است معصومه
تا بدانى که نیمه ره جان داد
بنگر اکنون کجاست معصومه
از وطن دور و از برادر دور
حسرتش غم فزاست معصومه
گر چه نشکسته سینه و پهلویش
در دلش داغهاست معصومه
داغ زهرا و داغ اجدادش
وارث کربلاست معصومه
هر حسینیه بیت اوست حسان
چون که صاحب عزاست معصومه