متن شعر در ادامه ی مطلب
منی که روز و شب از اشک، چاره می نوشم
دلم گرفت، از این روزهای خاموشم
فراغتی که فراق تو را زپی دارد
هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم
بهار می رسد از راه آن زمانی که
رسد ز کعبه انالمهدی تو بر گوشم
سیاهی دلم از تو اگرچه دورم کرد
میان روضه ولی با تو زود می جوشم
بدون روضه ببین دست های سینه زنم
گرفته زانوی غم را میان آغوشم
هزار شکر که تا چند سال عیدم را
برای مادرت از ابتدا سیه پوشم
بقیع، گریه کن روضه های مادر توست
کنار تربت زهرا مکن فراموشم
یاصاحب الزمان
------------------------------------------------
در کنده شد از جا و سر شعله زدن داشت
از هیزم و از آتش و از دم سخن داشت
شد سرخ بجای همه از فرط خجالت
میخی که نشانی ز غم مادر من داشت
یک دفعه گذشتند از آن در، همه ی قوم
آن لحظه گذشتند که جانی به بدن داشت
وقتی که جماعت به سرش ریخت زمین خورد
وقتی که زمین خورد نگاهی به حسن داشت
جا پای مغیره به روی چادرش افتاد
در خانه و در کوچه و حتی دم مسجد
ای وای که قنفذ همه جا دست بزن داشت
این دست شکستن، عرق شهر در آورد
این طور کشاندن به خدا داد زدن داشت
بد جور شکستند غرور پسرش را
یک عمر فقط ناله ی نامرد نزن داشت
مانند حسینش شده محسن جگرش سوخت
شاید بدن محسن او نیز کفن داشت
بدجور شکستند غرور پسرش را
یک عمر فقط ناله ی "نامرد مزن" داشت
کوچه خیلی حرفا داره
اگه یادمون بیاره
میگه که شیعه نباید
آقاشو تنها بذاره
شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند
دستم شکست و بند ز دست تو وا نشد
ببار ای بارون ببار
بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون
شده کوچه غرق خون
مادرم افتاده نیمه جون
با تشکر از عبرات