متن شعر در ادامه ی مطلب
در راه علی درد ، همان درمان است
این درد غریب هدیه ی جانان است
این روح بزرگ ضربه گیر است هنوز
تا روی کبود از علی پنهان است
در هر ستمی بلا کشیدن سخت است
در راه علی درد و بلا آسان است
یاری علی هیبت کوثر می خواست
اینکار نه حد بوذر و سلمان است
هر چند گل لاله ی گوشم پاشید
غم نیست مرا که فصل گلریزان است
رویی که قمر ز پرتوش وام بَرَد
در کوچه ی تنگ طعمه ی طوفان است
با یا ابتای خویش گفتم به نبی
این شهر پس از تو شهر نامردان است
این امت مرحومه چه بی درد شدند
این اجر رسالت است یا تاوان است
تنها سپر علی شکسته اما
شمشیر زبان هنوز در میدان است
از پا ننشست هر که زهرایی شد
اسلام مگر که بی سر و سامان است
روزی که ز کعبه منتقم می آید
با یار محب و شیعه هم پیمان است
یار علی از نفس افتاده است
برای رفتن دگر آماده است
پیرترین یار جوان علی ست
می رود اما نگران علی ست
به لحظه ای که پی حیدر دوید
رشیده ی مدینه قدش خمید
زمزمه ی نافله اش ناله شد
بستر او پر از گل لاله شد
کبودی گوشه ی چشمان او
شرر زده به جان جانان او
گوشه ی چشم تو چرا شد کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود