متن شعر در ادامه ی مطلب
سلام من به مادری که حاجتش شهادت است
به دل نوا، به لب دعا، نگاه او سوی در است
سلام من به مادری که پهلویش شکسته است
دلش ولی شکسته تر ز گفته های حیدر است
سلام من به مادری که لاله های بسترش
نشان ز تازیانه ها بهانه های دختر است
چه مادری چه دختری چه بستر و مریضه ای
چه پهلویی چه بازویی چه غنچه ای که پر پر است
نماز او نشسته و قنوت او شکن شکن
صدای او خسته و پر از نوای مضطر است
هنوز بیت وحی حق سرای دود و آتش است
چه کلبه محقری که خانه پیمبر است
علی نظاره می کند حسن اشاره می کند
که صورت حسین او به زیر پای مادر است