متن نوحه در ادامه ی مطلب
شبای مدینه دلگیره ، علی دیگه داره می میره
نیمه ی شب باد خزون، میون خونه ی علی پیچیده
سکوت شهر ناتمومه، برای فاطمه ی قد خمیده
بیداره حیدر تا سحر، با اضطراب و دلهره
مسافرش، شاید بخواد که امشب از دنیا بره
شبای مدینه دلگیره، علی دیگه داره می میره
شب تا سحر، میگه علی، فاطمه جان پاشو بازم دعا کن
فاطمه جان، فاطمه جان، چشاتو وا کن و به من نگاه کن
نمی تونی حتی دیگه بغل بگیری زینبو
شبیه دیشب، باز باید دوام بیاری امشبو
صدا کن علی رو وقتی که دیگه سفر تو نزدیکه
تو ماه شبای من هستی خونه بدون تو تاریکه
شبای مدینه دلگیره، علی دیگه داره می میره
اذون صبح تا می رسه، فاطمه دنبال صدا می گرده
ولی علی با چشم خیس، دوباره دنبال دوا می گرده
بهای این شب های سرد، چشای سرخِ حیدره
ولی دلش خونه که این، شاید نمازه آخره
چه نیمه شبای سنگینی ، طلوع سحر غمگینی
رها نمی کنه زهرا رو ، دردی که نداره تسکینی
شبای مدینه دلگیره، علی دیگه داره می میره