متن نوحه در ادامه ی مطلب
کوچه ی باریک و روز روشن بود و
توی دست مادر دستای من بود و
یه دفعه دیدم که وسط کوچه دشمن بود و
توی یه چشم به هم زدن
سایه ای رد شد از سرم
سایه ی یک دست سیاه
که رفت به سمت مادرم
مادرم افتاد رو زمین
هنوز نمیشه باورم
ناله ی مادر بی صدا
ناله ی من وای جیگرم
نامرد راه کوچه رو بست
سیلی آیینه رو شکست
مادر پیش چشای من
روی خاک کوچه نشست
یادمه خورشید آسمون می لرزید
یادمه تا خونه پاهامون می لرزید
زیر چادر دستاش مثه بید مجنون می لرزید
یکی نبود تو اون کوچه
که بگه بی حیا نزن
ناموس پیغمبرتو
به خاطر خدا نزن
میون شعله ها زدی
این دفعه رو بیا نزن
دستت الهی بشکنه
انقده بی هوا نزن
اشکاش دونه دونه چکید
چشماش دیگه منو ندید
صاحب خونه ی آسمون
سالم به خونه نرسید
نامرد راه کوچه رو بست
سیلی آیینه رو شکست
مادر پیش چشای من
روی خاک کوچه نشست
کی میدونه این درد چقدر دشواره
داغ مادر دیدن چه عذابی داره
لحظه ای که دیدم روی خاک افتاده گوشواره
به کی بگم که مادرم
تا خونمون چه حالی داشت
دستش رو شونم گذاشت
دیگه خودم شدم عصاش
هی می نشست روی زمین
جونی نمونده بود براش
آروم آروم نفس نفس
گریه می کرد یواش یواش
این داغ همه وجودمو
سوزوند بود و نبودمو
وقتی میون کچه ها
بردن گل کبودمو
نامرد راه کوچه رو بست
سیلی آیینه رو شکست
مادر پیش چشای من
روی خاک کوچه نشست
ای عزیز زهرا ای غریب مادر
دلمو بردی یاحسن بن حیدر
بخدا آقاجان من غلامت هستم تا محشر
نوروز ما روزیه که
حرم تو بنا میشه
تازه از اون روز بخدا
مدینه با صفا میشه
دیگه چی از خدا میخوایم
حاجتمون روا میشه
اون حرمی که شعبه ی اول کربلا میشه
چشمم به کرم حسن
سایه اش رو سرمه حسن
سال دیگه قرار ما
روضه تو حرم حسن