متن نوحه در ادامه ی مطلب
هر زمانی به میان حرف قمر می آید
پرتوی مادری ات مد نظر می آید
پرورش دادن مردی به بلندای ادب
فقط از عهده ی دامان تو بر می آید
با وجود پسرانی که همه آقایند
به تو این ام بنینی چقدر می آید
اجر یک عمر کنیز حسنین بودن تو
فاطمه بر سر عباس اگر می آید
هرکجا صحبت آب است دلت می سوزد
جای اشک از نگهت خون جگر می آید
ای میاندار بقیع آه بکش، داد بزن
از صدای تو صدای همه در می آید
لحظه ی آمدن قافله دیدی که فقط
از پسرهای تو یک قطعه سپر می آید
این همه مدت از آن روز گذشته و هنوز
دست تو پیش سکینه به کمر می آید
بس کن اینقدر خجالت نکش از روی رباب
این چنین می کنی ، عباس مگر می آید
آخ شرمنده اگر حرف اباالفضلت شد
جز حسین از تو مگر حرف دگر می آید