متن شعر در ادامه ی مطلب
خاشعین را عبادتت مَظهر
خاضعین را چراغ رضوانی
هر سحر از میان سجّاده
آسمان را کنی چراغانی
نیمه شب تا طلوع فجر و فلق
تویی و سجده های طولانی
پدر و مادرم فدای شما
ای مرا والدین ایمانی
با شما بودنم خدا داند
بهترین لحظه های روحانی
مثل عمّه شبیه بابایت
می کنی خطبه های طوفانی
آخرین یادگار کرب و بلا
اوّلین یادگار ایرانی
حتم دارم برای ما تا حشر
تا قیامت شفیع میمانی
حجةُ اللهِ ما تویی آقا
حجة الله علی الحجج، زهرا
ای به قربان برق چشمانت
آمدی با سرود جانانت
اَشهدت شهدی از شهادتت داشت
اوّلت هست مثل پایانت
بر لبت آیه های قرآنی ست
ای فدای صدای قرآنت
حال، وقت امامتِ تو شده
عالَمی هست زیر دستانت
ما مسلمان دست های توئیم
کن اشاره شویم سلمانت
آری ای ماه! خوش درخشیدی
در شب تیره بر محبانت
خنده ی مادرت به بابا گفت
می بَرد دل، لبان خندانت
می درخشد شبیه مروارید
گونه ات چانه ات گریبانت
این چه نوری ست می شود ساطع
تا بهشتِ برین ز رضوانت
خوانِ نعمت بگستران که هنوز
انبیایند تازه مهمانت
باقر العلمی و معلّم اخلاق
عالمان طفلک دبستانت
قلّه های علوم انسانی
بی گمان فتح شد به دورانت
مکتب وحی را تویی حافظ
دشمنان مانده اند حیرانت
درد اسلام و مسلمین امروز
هست محتاجِ مُهر درمانت
شیعیان غریب را دریاب
به دل نرم و آه سوزانت
حجةُ اللهِ ما تویی آقا!
حجة الله علی الحجج، زهرا
فیض سرمد حکایت باقر
راه احمد هدایت باقر
در همه دردهای بی درمان
مرهمِ دل ولایت باقر
همۀ کائنات می دانند
زنده اَند از عنایت باقر
به خدا زنده می کند دل را
نکته های روایت باقر
حافظ پرچم ذَوِی القرباست
هر که شد تحت رایت باقر
بشریّت به امر حق باشد
زیر چتر حمایت باقر
دور طاغوت، سَر نمی گردد
جز به دست درایت باقر
سدّ راه منافقین باشد
روشِ با کفایت باقر
هر کجا انحراف می بینیم
چشم ما و هدایت باقر
شیعه بودن نشانه ای دارد
شیعه نوری ز آیت باقر
در ره دوست بندگی باید
بندگی چیست؟ غایت باقر