متن نوحه در ادامه ی مطلب
میون دستای منه پیرهن خونی تو
آماده میشه خواهرت برای مهمونی تو
ای کس و کار زینب ، تشنه سالار زینب
چشم به راه تو مونده یارت امشب
تو که بدون من رفته ای سفر
نداری از حال من خبر
بیا منو با خودت ببر
با دل من حرف میدی تو همه ی قافله ها
با سر تو حرف میزدم تو همه ی نافله ها
آتیش هرمِ آهم من شهید این راهم
من هنوزم حیرون قتلگاهم
سر بریده ی تو رو دامنم
بهونه ی روضه خوندنم
چه سخته این زنده موندنم
بدون من رفتی همسفر
نداری از حال من خبر
بیا منو با خودت ببر
شبای تنهایی دلم حرف تو رو پیش می کشید
یاد لب تشنه ی تو دلمو آتیش می کشید
از همه ی دنیا سیرم ، از فراق تو پیرم
باز بکن آغوشت رو تا بمیرم
خونه ی خواهرت کربلا شده
حالا که دینم ادا شده
تموم دردم دوا شده
بدون من رفتی همسفر
نداری از حال من خبر
بیا منو با خودت ببر
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
از آتش درونم دود از کفن برآید