ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی
حسین فاطمه را گرم ، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسین بی عباس
به جای خواهری آن جا ، برادری کردی
گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین
چه خواهری تو برادر ، که مادری کردی
تو خواهریّ و برادر ، تو مادریّ و پدر
تو راه بودی و رهرو ، تو رهبری کردی
پس از حسین ، چه بر تو گذشت وارث درد !
به خون نشستی و در خون ، شناوری کردی
پس از حسین ، تو بودی که شرح عصمت را
که روز واقعه ، را یاد آوری کردی
به روی نیزه ، سر آفتاب را دیدی
ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی
حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکفت
تو با حسین پس از او ، برابری کردی
چه زخم ها که نزد خطبه ات به خفّاشان !
زبان گشودی و روشن ، سخنوری کردی
زبان نبود ، خودِ ذوالفقار مولا بود
سخن درست بگویم ، تو حیدری کردی
تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امّت پیمبری کردی
بدل به آینه شد ، خاک کربلا با تو
تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی
حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی
حسین فاطمه را گرم ، یاوری کردی