متن نوحه در ادامه ی مطلب
اجل نشسته به بالینم و دلم گوید
دگر به دبدن بابا رضا نمی آید
کسی برای عیادت به گوشه ی سردم
به غیر سندی شاهک چرا نمی آید
به دست او همه شب تازیانه می بینم
اسیر اویم و از او حیا نمی آید
میان ضربه ی سیلی و خنده اش گویم
مگو ، به مادر ما ناسزا نمی آید