متن شعر در ادامه ی مطلب
ای داد بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده صید و صیاد رفته باشد
شرار زهر آتش زد همه عمق وجودم را
به فریادم برس آتش گرفتم ، سوختم ، مادر
صیاد را ببین که چه بیداد می کند
نی می کشد مرا و نه آزاد می کند
ای دریغا شد امیدم نا امید
بی برادر گشتم و پشتم خمید
کوفیان ترسم تنش بی سر کنند
پیکرش صد پاره از خنجر کنند