متن شعر در ادامه ی مطلب
لطف ارباب اگر شامل نوکر گردد
روزی اش روی تماشایی دلبر گردد
هر که را حضرت سلطان نظری فرماید
با دل سنگ بیاید به حرم ، زر گردد
در این خانه به روی احدی بسته نشد
سائلی نیست که نومید از این در گردد
این همه قافله از هر که بپرسی گوید
هیچ کس نیست که با دست تهی برگردد
نشنیدم که به زائر تو بگویی برگرد
مگر از غفلت خود ، زائر تو برگردد
وای اگر ضامن دل ضامن آهو نشود
بی تو صید هوس خویش مکرر گردد
بی تو دشمن به زمین خوردن من می خندد
رو مگردان که دلم سخت مکرر گردد
تا نَمُردم ز خراسان ببرم کرببلا
وای اگر دوره ی این عمر به آخر گردد
یا رضا ، جانِ جوادت تو مرا راه بده
قامتم چون شهدا بهر تو پَرپَر گردد