متن شعر در ادامه ی مطلب
هوای عشق به سر دارم و دلی شیدا
و چشم های پر از اشک شوق رو به خدا
هوای این دل مجنون چقدر طوفانی ست
چقدر شور تلاطم گرفته چون دریا
از آسمان خدا بوی سیب می آید
که برده هوش تمام اهالی دنیا
زمین شهر مدینه چو عرش اعلا شد
ز ازدحام ملائک به شادی آن ها
نگاه خیره ی بالا به سمت خانه ی عشق
میان خانه دلی پر کشیده تا بالا
ببین دلی پدرانه تپید و شیدا شد
و مادرانه کسی گرم کفتن لالا
از آسمان خدا نور عشق تابیده
به روی دامن مادر حسین خوابیده
"لا لا گل پونه
گدا اومد در خونه"
علی دوباره در آغوش خود قمر دارد
میان خانه ی خود دلبری دگر دارد
کرامت قدم نو رسیده باعث شد
که باز فطرس پر بسته بال و پر دارد
نبی ز چشم و لبش ، شهد عشق می نوشد
نمی تواند از این چشم ، چشم بر دارد
ز ازدحام گدایان مجال حرکت نیست
شنیده اند دوباره علی پسر دارد
کنار مهد حسین آمده حسن امشب
شبی که نخل امید دلش ثمر دارد
ز بوی سیب ، زمین خدا معطر شد
به آب ، کشتی اربابمان شناور شد
پریده ایم به شوقی که آسمان باشی
و قطره ما و تو دریای بی کران باشی
مگر نگفته پیمبر حسین و منی پس
تو باید اشهد ربانی اذان باشی
تضاد نیست که اصلاً حسین باشی و بعد
خدایگان دل بی قرارمان باشی
تو آفریده شدی این و آن گرفتارت
تو آفریده شدی عشق این و آن باشی
قسم به کعبه ی شش گوشه آفریده شدی
مدار شش جهت هفت آسمان باشی
مرا اگر که چو نعم الغلام دریابی
خوشا به حال دل من ، تو نعم الاربابی