ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش
کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید
بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش
کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید
بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش